این صفحه عنوان ندارد

یادداشت‌های گاه و بی‌گاه

این صفحه عنوان ندارد

یادداشت‌های گاه و بی‌گاه

پیکر فرهاد

 

«توی دلم گفتم عزیز دلم، با نگاهت مرا بدوز. به هرجا که دلت می‌خواهد بدوز؛ به زندگی، به مرگ، به عشق، به هرچه دوست داری.

 

در برابر نگاهت من ابر می‌شوم،

 

دود می‌شوم که بتوانی مثل باد بازی‌ام بدهی.

 

نفس گرمت را روی تنم فوت کن،

 

ببین چه‌جوری ناپدید می‌شوم...» 

 

 

                                                  -  عباس معروفی