ز ن د گ ی

 

 

به تقلا  کردن در قیر می‌ماند این روز / شب مسخره‌ای که اسمش زندگی است.  جان کندن برای تکه نانی و لقمه‌ای هوا، از دریچه‌ای که تن‌های فربه و لش آدمها مسدودش کرده...