این صفحه عنوان ندارد

یادداشت‌های گاه و بی‌گاه

این صفحه عنوان ندارد

یادداشت‌های گاه و بی‌گاه

باران ادامه دارد و دارد هنوز هم...




یک "شنبه"

هر چقدر زشت

هر چه سیاه

 

"یکشنبه"  اما

روزی دیگر است

آغوشی گشاده می‌تواند باشد و

عشق!

 

باران می‌تواند باریده باشد

بی چتر اضطراب

و

ما، خیس

ما،  نگاه!

 

دنبال معنی که هیچ

دنبال من هم نگرد میان این واژه‌ها

پریشاترم از آن.

 

شعر که هیچ

اصلا تمام من فدای تو

چه قابلی دارم

وقتی که دوستم داری؟

 

می‌بوسی‌ام

مدهوش می‌شوم

                        -چه حال دور و غریبی!-

تاب می‌خورم میان دو چشمت

بوی رنگین کمان

که فواره می زند

خیس خاک.

 

می دوم میان واژه ها

- سبدم را رها

  گم کرده‌ام جایی

سکوت با باد می‌وزد


دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم




داد می‌کشم

 

سکوت می‌کنم

می‌ایستم

باد بوی تنهایی می‌دهد

دلم بوی تو را.

 

مرغی می‌خواند آن دوردست

راه می‌افتم

دستهام بوی باد گرفته

باد بوی تو را.

 

 

می‌بینی که.

سرگشتگی است تا شعر

غزل هم که هیچ.

بگذار سکوت بمانم اصلا.

...

 

 

"می دانی که

هوای علاقه و

وقت ما که اندک و

آسمان هم که بارانی.."

 

 

                                                                               پاییز ۸۷



نظرات 3 + ارسال نظر
نسکافه شنبه 19 بهمن 1387 ساعت 11:53 ق.ظ

از صدای سخن سکوت،نشنیدم خوشتر...

این نوشته منو یاد آهنگ "تصویر رویا" از آلبوم جدید داریوش میندازه...

ژه ژه شنبه 19 بهمن 1387 ساعت 04:14 ب.ظ

دیگه نمی نویسی ؟؟؟

[ بدون نام ] دوشنبه 28 بهمن 1387 ساعت 09:43 ق.ظ http://lavender.blogsky.com

چه قشنگ می نویسی. من لینکت رو تو صفحه ام گذاشتم خواننده های من به شما هم سر بزنن. راستی قالب وب لاگ مون یکی ست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد